جدول جو
جدول جو

معنی دس تو - جستجوی لغت در جدول جو

دس تو
از فن های کشتی لوچو و کشتی با شال است که دست حریف را گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ تَ / تُو)
دست آس، ارۀ کوچکی که به یک دست کار فرمایند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). ظاهراً مصحف دستوره یا دستره است، داس کوچک دندانه دار. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ)
ده لا. ده تا. دارای ده تو. ده لایه:
بر من که دلم چو شمع یکتاست
پیراهن غم چو شمع ده توست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو تو
تصویر دو تو
دو لا خمیده منحنی
فرهنگ لغت هوشیار
عصا، چماق، چوبدست
فرهنگ گویش مازندرانی
از فن های کشتی لوچو که انگشتان حریف را گرفته و با شدت می چرخانند
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی که پیش و بعد صرف غذا با آن دست ها را شویند
فرهنگ گویش مازندرانی
کور مال، چراغ دستی
فرهنگ گویش مازندرانی
مایه ی درد، درد درونی
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی برای شستن دست در قبل و بعد از غذا
فرهنگ گویش مازندرانی
به جلو هل دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
توبره ی دستی گالشی که دارای قفل و بست است
فرهنگ گویش مازندرانی